کشکول

ساخت وبلاگ
در متن زیر نام فیلم های زنده یاد «داریوش مهرجویی» آمده است.دیگر بس است هر چقدر سرگردان شده ایم در این «هامون» بی کسی و دلواپسی و شک و یقین!من و تو و «لیلا» و «پری» و «سارا»، سیاوش و «علی سنتوری» و دارا، و هزاران هزار زن و مرد دیگر، باید خانه مان را از چنگ «اجاره نشین ها» بیرون بیاوریم؛ همان ها که با زر و زور و تزویر می خواهند صاحب خانه شوند.همان «اشباح» ترسناکی که باعث خشک شدن «درخت گلابی» و دیگر درختان باغ شده اند.همان بی خردانی که حتی تفاوت «گاو» و جواهری مانند «الماس ۳۳» را نمی دانند و نمی فهمند!ایران «بانو» چشم براه واکنشی از ماست تا برای سربلندی میهن کاری انجام بدهیم.مادر جان؛ می دانم که تا همیشه هستی و می مانی، باید «بمانی» چون «شیرک» های دیروز تو، امروز شیران ژیانی شده اند که پوزه گرازهای یاغی را به خاک می مالند.مادرجان؛ دلم روشن است که بزودی در زیر «آسمان محبوب» ایران نازنین، بر سر سفره مهربانی و برابری و آزادی که از شمال تا جنوب، و از باختر تا خاور این سرزمین اهورایی برایمان می اندازی، میهمانت خواهیم شده، میهمان تو...«میهمان مامان»دلم روشن است، چون دیوان حافظ گشودم و خواجه چنین مژده داد:زین «دایره مینا» خونین جگرم می دهتا حل کنم این مشکل در ساغر میناییحافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمدشادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی#داریوش_مهرجویی #سینمای_ایران #ناصر_چشم_آذر #هامون #لیلا #پری #سارا #علی_سنتوری #اجاره نشینها #اشباح #درخت_گلابی #گاو #الماس_۳۳ #بانو #بمانی #شیرک #آسمان_محبوب #میهمان_مامان #دایره_میناویدیوی این متن را در اینستاگرام ببینید Khorshide88نوشته شده توسط خورشید در 15:24 |  لینک ثابت   •  کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 4 تاريخ : شنبه 25 فروردين 1403 ساعت: 20:20

کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 2 تاريخ : شنبه 25 فروردين 1403 ساعت: 20:20

این متن را چند ساعت پس از شنیدن خبر ناگوار کشته شدن زنده یاد پوراحمد نوشتم، هنگامی که هنوز دلیل مرگ او مشخص نبود! کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 2 تاريخ : شنبه 25 فروردين 1403 ساعت: 20:20

گزارشی از دومین آیین نکوداشت حضرت فردوسی در «خانه باران» یزدخانواده استاد احمدعلی مهدی نژاد -پیشکسوت هنر تئاتر یزد- با همراهی و همکاری اداره کل میراث فرهنگی یزد، بویژه آقایان آخوندی مدیرکل و مجید عربی معاون صنایع دستی، برای دومین سال پیاپی، آیین نکوداشت حضرت فردوسی را از ۳۱ اردی بهشت تا ۴ خرداد ماه سال ۱۴۰۲ در «خانه باران» برگزار کردند.امسال، رویکرد برگزار کنندگان (خانواده مهدی نژاد و داره کل میراث فرهنگی یزد) این آیین فرهنگی توجه بیش از پیش به نوجوانان و جوانان بود بگونه ای که دو نقال جوان (ملیکا شیخ العارفین و ابوالفضل صباغیان) که از برگزیدگان جشنواره دانش آموزی امسال استان هستند، یک شب در میان اجرای نقالی داشتند.✓ البته در هر ۵ شب، میهمانان بیننده نقالی مرشد مسعود اکرمی از نقالان نامی یزد و کشور هم بودند.سپاس گزاری از چهره‌های خوشنام فرهنگی و هنری یزد نیز، بخشی از برنامه هر شب این آیین بود.✓ سپاس گزاری از بانو توفیق نیا، آموزگار فرشته خویی که هرچند با بیماری سختی دست به گریبان بود ولی دست از آموزش دانش آموزان یا به گفته خودش - بچه هایش- برنداشت.امسال از شماری از اهالی فرهنگ و هنر یزد سپاس گزاری شد:✓ از استاد احمد قادریان، پیشکسوت آموزش و پرورش -دبیر شیمی- که حق استادی برگردن بسیاری از هنرمندان نمایش یزد دارد!✓ از استاد علی محمد مهنام پیشکسوت موسیقی و نوازنده ویولن که در کار آموزش موسیقی پیشینه ای بیش از ۵۰ سال دارد.✓ از بانو سرمد، یکی از هنرمندان تجسمی یزدسپاس گزاری از پزشک متخصص ارتوپدی که سال هاست برای کودکان داستان می نویسد و پژوهش می کند.✓ از دکتر سید محمد مهدی مدرسی، استاد دانشگاه و سرپرست انجمن شااهنامه فردوسی یزد✓ از محمدتقی احتیاط، پیشکسوت هنر تئاتر استان و یکی از کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 59 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 21:47

برای «ماه منیر» سینمای ایرانفریماه جان فرجامی، این دیگر چه فرجامی بود که برای خودت و برای ما رقم زدی؟چرا با پاسخ دادن به «تماس شیطانی» نارفیقان، «خط قرمز» را شکستی و گلوله هایی از «سرب» داغ بر دل ما و خاطرات زیبایی که با تو داشتیم، نشاندی؟تو که داستان خونبار و دردناک «تیغ و ابریشم» را با گوشت و پوست لمس کرده بودی، چه شد که دل رنجور «مادر» را شکستی؟تو که برای یافتن «عشق گمشده» ات، خود را در این سینمای نامهربان و بی وفا به «آب و آتش» زده بودی، حقت نبود که این چنین «بی پناه» در تنهایی و بی کسی «ساغر» تهی از باده بنوشی.بانوی نازنین، فریماه جان فرجامی دوست داشتنی، «پرده آخر » زندگیت را اصلا دوست ندارم.«ماه منیر» جان؛ شما برای من همچون گل «نرگس» بر آفاق سینمای ایران جاودان خواهی ماند.#فریماه_فرجامی #هنرمندان_فراموش_شده #ناصر_تقوایی #بیتا_فرهی #گلچهره_سجادیه #مرگ_غریبانه_بازیگران #هادی_اسلامی #مهدی_فتحی #احمد_آقالو #حسین_پناهی #حسن_حامد #کیومرث_پوراحمد #سینمای_بی_رحم#نرگس #پرده_آخر #سرب #مادر #تیغ_و_ابریشم#اجاره_نشینها #تماس_شیطانی #آب_و_آتش #بی_پناهدل نوشته ای ازعلیرضا خورشیدنامنوشته شده توسط خورشید در 2:46 |  لینک ثابت   •  کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 57 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 21:47

بخش هایی از نمایش نامه «گنجشکک اشی مشی» ویژه کودکان و نمایش های دانش آموزیمناسب برای نمایش نامه خوانی- نمایش عروسکی و صحنه اینوشته علیرضا خورشیدنامصحنه خوان:در فضای باریکی، میان دو کوه بزرگ، یک کاج بلند و چند درخت کوچک و بزرگ دیگر دیده می شوند.انتهای این راه باریک با تخته سنگ بزرگی بسته شده است که روی آن دایره هایی برای هدف گیری کشیده شده است.گنجشکک اشی مشی به همراه یک بزکوهی بنام «شاخی» یک سگ جوان بنام«هاپی» یک گربه ‌پُر جُنب و جوش بنام «شاکی» یک کلاغ بنام «جیغ جیغو» و یک الاغ پیر بنام «بی حال» تنها حیوانات این دره هستند.بالای یکی از این دو کوه بلند، دهانه غاری دیده می شود که در میانه ماجرا می فهمیم.....صحنه خوان:در همین لحظه «بی حال» آرام و خمیازه کشان خودش را به هاپی و شاکی و شاخی می رساند.بی حال:(در حال خمیازه کشیدن) چه خبرتونه؟ چقدر سر و صدا می کنین؟ اَاَاَه... نمی ذارین یه چُرت درست و حسابی بزنم، عَر...عَرهاپی: سلام جناب بی حالشاکی: شما که ماشالا هزار ماشالا پدر خواب رو درآوردینبی حال: خب چیکار کنم؟شاخی: آخه خیلی می خوابین!بی حال: دست خودم نیست؛ شما هم وقتی به سن و سال من برسین، مثل من می شین، شایدم بدتر!......اشی مشی: آهان که این طور...پس بگو چرا خودش رو لا به لای شاخ و برگای درخت کاج قایم کرده بود!هاپی: کی؟!اشی مشی: جیغ جیغو دیگهشاکی: کِی دیدیش؟اشی مشی: الان که داشتم می اومدم پیش شماشاکی: اونم تو را دید؟اشی مشی:خیال نکنم چون چارچشمی داشت پایین رو نیگا می کرد و حواسش به شماها بود ولی الان، حتما داره من رو هم می بینه....(چنان چه متن کامل رو می خواهید با شماره۰۹۱۳۳۵۱۴۱۵۷ تماس بگیرید)نوشته شده توسط خورشید در 2:20 |  لینک ثابت   •  (Why? کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 17:30

فرازی از نمایش نامه «دردسرهای گروه نمایش» مناسب برای نمایش نامه خوانی و نمایش صحنه ای، برای شرکت در جشنواره های دانش آموزی+ توضیح: با تغییر اسامی، این متن برای دانش آموزان پسر هم مناسب خواهد بودنوشته: علیرضا خورشیدنام......‌کیانا:پس چرا زودتر نمی گی؟بهناز:مگه شما می ذارین؟فریبا:من که کاری نکردممیترا:پس کیه داره هی خوشمزه بازی در میاره؟فریبا:اصلا من دیگه حرف نمی زنمصحنه خوان:فریبا دست هایش را جلوی دهانش می گیرد و می نشیند)کیانا:من دارم می رم!سیمین:دیگه کجا؟!سوسن:معلومه دیگه، موبایل بازیکیانا:نه خیر سوسن جون...می رم دست شوییفریبا:حالا بازم بگین من مزه می ریزممیترا:تو که گفتی دیگه حرف نمی زنی!(سیمین و سوسن و کیانا می خندند)سارا:این جوری پیش بریم، نمایش تا آخر سالم آماده نمیشه هاآرزو:بچه ها، سارا راست می گه، اونوقت جواب خانم مدیر رو چی بدیم؟فریبا:(با شیطنت)خانم مدیر هم حساس!کیانا:جدی!سیمین:یه کمی هم عَبوس! (صورتش را در هم می کشد)صحنه خوان:سیمین با گفتن این جمله ابروهایش را در هم می کشد تا خودش را عصبی نشان بدهد و ادای پس گردنی زدن خانم مدیر را نشان می دهد.بهناز:اونوقت انتقامش رو سر صف صبحگاه ازمون می گیرهسوسن:چه جوری؟فریبا:بهناز؛ بذار بقیه ش رو من بگمبهناز:نه! خودم می گم... بچه ها، حالا مثلاً توی صف صبحگاه وایسین تا بهتون بگم......(برای دریافت کامل متن با شماره ۰۹۱۳۳۵۱۴۱۵۷ تماس بگیرید)نوشته شده توسط خورشید در 21:17 |  لینک ثابت   •  کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 17:30

این مونولوگ ویژه دانش آموزان دختر متوسطه دوره اول و دوم نوشته شده، ولی با کمی تغییر برای اجرای دانش آموزان پسر هم مناسب خواهد شدمونولوگ «کابوس رویا»رویا -دختری نوجوان- شاد و پرانرژی و درحال خشک کردن دست و رویش باحوله، وارد صحنه/ اتاقش می شود. روبروی آینه اتاقش می ایستد.(بودن یا نبودن آینه در صحنه به کارگردان بستگی دارد)رویا حوله را روی دوشش می اندازد و رو به آینه بشکن می زند.رویا:(شاد و سرخوش) چطوری رویاخانم؟ صبحت بخیر.(دست هایش را به کمر می زند) چه صبح قشنگیه! قبول داری؟..‌.معلومه که امروز از اون روزای خوب و باحاله... تازه مدرسه که برم، بهترم می شه، مگه نه؟!(درحالی که دکمه های مانتوبش را می بندد به سمت کوله اش می رود)رویا:(جدی و با اراده) امروز یه رویایی نشون بعضیا بدم که براشون از صدتا کابوس هم بدتر باشهبرای این تصمیمی که گرفته لبخندی از رضایت می زند.کوله اش را برمی دارد و از همانجا درحالی که به آینه نگاه می کند، مقنعه اش را روی سرش مرتب می کند.رویا:(در حالی که می خواهد زیپ کوله اش را باز کند) فقط بایدیه بار دیگه متنم رو بخونم... بعدش باخیال راحت صبحونم رو می خورم...( با زیپ کوله کلنجار می رود)بعدش... صبر می کنم تا... آقا هوشنگ بیاد پایین پنجره بوق بزنه...برای دریافت تمام متن با شماره زیر تماس بگیرید۰۹۱۳۳۵۱۴۱۵۷نوشته شده توسط خورشید در 16:48 |  لینک ثابت   •  کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 101 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 23:19

بخش دوم گفت و گو با استاد "حسین مسرت" پژوهش'>پژوهش گر، نسخه پژوه و نویسنده کوشا و خوش نام یزد و کشورعلیرضا خورشیدنامبی گمان نام استاد "حسین مسرت" همچون خورشیدی فرزوان بر سردر تالار افتخارات فرهنگ و ادب نه تنها یزد، که کشور، آن چنان درخشان است که نیازی به معرفی ندارد.این گفت وگو در روزنامه پیمان یزد - تاریخ 19 تیرماه 1400 به چاپ رسید.هفته گذشته در همین صفحه، بمناسبت "روز قلم" بخش نخست گفت و گو با این شخصیت فرهیخته فرهنگی استان، پیشکش شما خوانندگان شد و امروز بخش دوم این گفت و گوی 2 ساعته و متفاوت – به گفته خود استاد مسرت- پیش روی شماست.* چرا و چگونه به سمت پژوهش کشیده شدید؟ - پیش از پاسخ به این پرسش، بد نیست بگویم که از همان دوران دبستان، یک موهبت خدادادی در من بود که انشاهای خوبی می نوشتم. یادم هست در پایه چهارم یا پنجم بودم؛ یک روز آموزگارمان گفت که هفته آینده سروده "چشمه  سنگ" زنده یاد "ملک الشعرای بهار"–جداشد یکی چشمه از کوهسار / به ره گشت ناگه به سنگی دچار- را به نثر بنویسیم و ببریم.هفته بعد، وقتی انشا را خواندم برخورد تندی با من کرد و نمره 5 به من داد! به این دلیل که خیال کرد شخص دیگری انشا را برایم نوشته؛ هر چه گفتم که خودم نوشتم، باور نکرد و گفت: «دروغ نگو!»در آن دوران هیچ وقت بابام برایم انشا نگفت و ننوشت والبته خودم هم نخواستم!یادم هست که بچه ها همیشه سراغ من می آمدند تا برایشان انشا بنویسم و و من هم برای هرکدام انشایی، متفاوت از دیگری می نوشتم!در دوره راهنمایی هم آقای "فروتن" – که خیلی هم خوب بودند- از انشاهای من خیلی خوششان می آمد. اما دوره دبیرستان، اوج انشاهای من بود. ساعت انشا همه می گفتند که اول مسرت انشا بخواند! در آن دوره با چند نفر از بچه ها مجادله قلمی داشتیم کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 12:43

بخش سوم و پایانی گفت وگو با استاد حسین مسرت، پژوهش'>پژوهش گر و نسخه پژوه خوشنام یزد و کشورعلیرضا خورشیدنامدر دو هفته گذشته، 2 بخش از گفت و گو با استاد حسین مسرت، پژوهش گر و نسخه پژوه نامی استان و کشور، پیشکش شما خوانندگان گرامی شد. اینک سومین و آخرین بخش از این گفت و گوی جذاب، پیش روی  شماست.* آیا هر پژوهش گری روش و سبکی ویژه خود دارد یا این که همه پژوهش گران از یک روش پیروی می کنند؟- پژوهش در زمینه "علوم انسانی" هیچ سبک واحدی ندارد بر خلاف علومی مانند فیزیک، ریاضیات و ... که آغاز و میانه و پایان پژوهش، دارای فرمول و الگوی مشخصی است و البته بخش عمده ای از آن هم به "نبوغ" پژوهش گر بر می گردد؛ برای  همین است که ما در دنیا تنها یک نیوتن، یک پاستور و یک انشتین داریم. بنابراین می توانم بگویم که در حوزه علوم انسانی – به دلیل گستردگی که دارد- هر کسی سبک و سیاق خود را دارد.من زمانی که کار پژوهشی شروع می کردم دیپلمه بودم و زمانی که دانشجو شدم کتاب من چاپ شده بود، آن هم در زمانی که هم هیچ موسسه پژوهشی در یزد نبود و من از خودم چیزی یاد گرفتم. البته پس از آن به متون پژوهشی که بدستم می رسید نگاه می کردم و از آنها الگو می گرفتم و بر دانسته ها و تجربیاتم می افزودم ولی همچنان شیوه خاص خودم را دارم و تجربیاتم را در اختیار دوستان هم می گذارم.* گویا در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 در زمینه آب "انبارهای یزد" پژوهش می کردید؛ آن کار به کجا رسید؟ - سال 64 که در میراث بودم کار پژوهش درباره آب انبارهای یزد را آغاز کردم ولی به من گفته شد که چون کارمند دولت هستم نمی توانم کار پژوهشی انجام دهم! این درحالی بود که من 2 سال با دوچرخه به  بیشتر آب انبارهای یزد سرزده بودم و نکاتی مانند این که منب کشکول...ادامه مطلب
ما را در سایت کشکول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khorshid859 بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 29 خرداد 1401 ساعت: 12:43